‌ترجمه - وحیدرضا نعیمی: معمولاً بیکاری فزاینده در خاورمیانه را با کمبود آموزش مرتبط می‌‌دانند، اما این عامل نسبتاً دقیق نیست.

به‌نظر می‌رسد این امر در ارتباط با خاورمیانه در همه موارد صدق نمی‌کند. عوامل دیگری هم وجود دارد که باعث این وضع می‌شود.

بیکاری فزاینده در دوره پس از جنگ در عراق، عارضه جنبی قابل پیش‌بینی‌ای بود. هر چند که برآوردهای بیکاری در این کشور که بین 60 تا 70 درصد در نوسان است، تکان‌دهنده است، اما وضعیت در مناطق جنگ‌زده حاکی از روندی است که در دیگر کشورهای منطقه دیده می‌شود. به گزارش شورای وحدت اقتصادی اعراب، میزان بیکاری در جهان عرب سالانه حدود 3 درصد افزایش می‌یابد. در حال حاضر‌ 25 میلیون جوان (افراد بین 15 تا 24 ساله) در خاورمیانه و آفریقای شمالی بیکار هستند.

متن زیر ترجمه گزارش بولتن مرکز مطالعات مدیترانه و خاورمیانه یونان از وضعیت بیکاری و آموزش در خاورمیانه و عوامل موثر در شکل‌گیری این چالش‌ها‌ست.

تحلیل مبتنی بر اقتصاد آزاد، این ارقام را به محیط راکد اقتصادی و اجتماعی- سیاسی منسوب می‌کند. اگر دقیق‌تر بگوییم، این تحلیل وضع جاری را به رکود در توسعه اقتصاد کشورهای عرب مرتبط می‌کند. به عبارت دیگر، در منطقه خاورمیانه بین سال‌های 2003-1993 رشد سالانه تولید ناخالص داخلی حدود 5/5 درصد بوده است، اما بهره‌وری (استفاده کارآمد از منابع) طی این مدت فقط یک‌دهم درصد افزایش یافت. از این نظر فقط وضع کشورهای جنوب صحرای آفریقا بدتر است. منابع طبیعی (عمدتاً نفت) این امکان را به این کشورها داده است که اهداف غیرعقلانی را پیگیری کنند.

این نوع تحلیل‌ همچنین خود مردم را نیز مقصر می‌داند و به این حقیقت اشاره می‌کند که زنان و مردان جوان در سراسر این منطقه کمتر از 3 درصد‌ درآمد خود را صرف بهبود مهارت‌های خود می‌کنند، در حالی که این نسبت در ژاپن 35 درصد، در اروپا 45 درصد و در آمریکا 50 درصد است. تحلیلگران معتقد به اقتصاد آزاد خاطرنشان می‌کنند که مردم باید علاقه خود را به فناوری‌های جدید (مثل کامپیوتر و اینترنت) و البته یادگیری انگلیسی معطوف کنند.

تا جایی که به نقش دولت مربوط می‌شود، چنین تحلیلی از مقامات می‌خواهد ارتباط بین بخش خصوصی و فرآیند آموزش را تقویت کنند. هدف غایی آن است که کل نظام آموزشی به سوی بازار سوق پیدا کند و به دانش‌آموزان بیاموزد چگونه کارآمد باشند و چگونه به نیازهای بازار پاسخ دهند. با این حال، مطالعه‌ای که اخیراً‌ در مصر انجام شده است، اعتبار این گزاره را زیر سؤال می‌برد، زیرا نشان می‌دهد اکنون بیکاری بیش از سایرین گریبانگیر تحصیلکردگان است. این گروه بیشتر از همه متکی به بخش دولتی است که در حال کوچک شدن است.

در هر صورت، معتقدان اقتصاد آزاد این وضعیت را ناشی از بی‌کفایتی افراد می‌دانند و تحلیل مبتنی بر مادی‌گرایی این امر را به بی‌میلی افراد برای تغییر وضعیت موجود مرتبط می‌داند. در کشورهایی مانند مصر، سوریه و عربستان سعودی، نخبگان حاکم گروهی کوچک را تشکیل می‌دهند که نمی‌خواهند قدرت یا مزایا را با دیگر اعضای جامعه تقسیم کنند. روزنامه‌های مصری آخرین تغییر در دولت را به جابه‌جایی بی‌حاصل افراد در مناصب تشبیه کرده‌اند. نخبگان حاکم مایل هستند مردم را در سطحی از درآمد نگاه دارند که به سختی برای زندگی کافی است، نقش دولت را تقویت کنند و امتیازات خود را تحکیم کنند و با این کار مردم را کنترل کنند.

چنین تحلیلی به علاوه به نقش مهم آموزش اشاره می‌کند‌ آموزش فاقد کیفیت را به تلاشی هماهنگ‌شده برای تضعیف کردن دورنمای آزادی مردم مرتبط می‌کند. اکراه حکومت برای سرمایه‌گذاری در آموزش باعث می‌شود دانش‌آموزان در خاورمیانه مجبور باشندآموزگاران تعلیم‌یافته، مدارس نامناسب و کتاب‌های ضعیف را تحمل کنند. در نتیجه کشورهای خاورمیانه در زمینه آموزش درس‌هایی مانند ریاضیات و علوم از دیگر کشورها عقب‌تر هستند.
براساس این تفکر، هدف آموزش باید روشنگری دانش‌آموز باشد، نه نیازهای نسبتاً‌ متلاطم بازار. بنابراین، با وجود اینکه این دو دیدگاه در مورد ضرورت آموزش اتفاق نظر دارند، واگرایی آشکاری از نظر محتوای آموزش دارند.

در حال حاضر‌10 میلیون نفر جوان در سراسر این منطقه بی‌سواد هستند که دو سوم آنان را دختران تشکیل می‌دهند. ‌مثلاً‌ در عربستان سعودی که نسبت فارغ‌التحصیلان زن به مردان
 58 درصد است، مشارکت زنان در بازار کار از 5درصد تجاوز نمی‌کند. در مصر نیز چنین روندی وجود دارد که براساس سرشماری سال 2006، بیکاری (که از 9/8 درصد در سال 1996 به 7/9 درصد رسیده است) بیشتر گریبانگیر زنان است.

بیکاری زنان 2 برابر میانگین موجود در کشور  و 5/3 برابر مردان است. افزون بر این، میزان بیکاری در میان زنان تحصیلکرده به‌طور چشمگیری در دهه 1990 افزایش یافت و این در حالی بود که اوضاع مردان کمابیش یکنواخت باقی ماند. برآوردهای بانک جهانی خوشبینانه‌تر است و نشان می‌دهد مشارکت زنان در بازار کار در منطقه خاورمیانه از 22 درصد در سال1960 به حدود 25 درصد در سال 1980 و 32 درصد در سال 2000 افزایش یافت. با این حال، خاورمیانه کمترین میزان مشارکت زنان را در نیروی کار در جهان دارد.

مشارکت اندک زنان در نیروی کار را می‌توان ناشی از هنجارهای حاکم در جوامع خاورمیانه دانست. پس از آنکه وزارت کار عربستان مغازه‌داران را وادار کرد زنان را به کار بگیرند، آنان تصمیم گرفتند مغازه‌های خود را ببندند تا از استخدام زنان فرار کنند، هر چند که این اقدام می‌توانست باعث جذب مشتریان زن شود. با وجود اینکه نقش زنان در دیگر کشورهای خاورمیانه بسیار بهتر است، تغییر این هنجارها بسیار دشوار است. پژوهشگران این امر را عمدتاً ناشی از ترکیب جمعیتی می‌دانند.

آنان یادآوری می‌کنند کاهش میزان مرگ و میر در منطقه خاورمیانه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شد، اما کاهش باروری تا اواسط دهه 1960 و اوایل دهه 1970 شروع نشد. اکنون یک زن معمولی عراقی در طول زندگی خود پنج بچه می‌زاید. این تحلیلگران معتقدند رشد جمعیت فراتر از رشد اقتصادی بوده است. گزارش مرکز مطالعات اقتصادی مصر حاکی از آن است که در طول سال‌های 1988 تا 1998، نیروی کار در این کشور به‌طور متوسط سالانه 523 هزار نفر افزایش یافت، اما سالانه435هزار شغل ایجاد شد و در نتیجه هر سال 88 هزار نفر به جرگه بیکاران پیوستند. واضح است اگر خاورمیانه بخواهد بیکاری را کاهش دهد، باید نرخ رشد اقتصادی بیشتری‌از گذشته داشته باشد.

مرکز مطالعات مدیترانه و خاورمیانه یونان

کد خبر 65754

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز